loading...
چرا قالیباف نه
نقد منصفانه بازدید : 64 سه شنبه 21 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 

نقدی بر دولت توسعه گرای آقای قالیبافقالیباف

پیرامون دیدگاهها و نظرات آقای قالیباف در خصوص دولت توسعه گرا پاره ایابهامات و سوالات مطرح می باشد که در این مقاله با طرح ملاحظاتی نسبت به آنها،قصد داریم تا ابهامات مزبور را برطرف نماییم. البته در این بررسی سعی شده است تا براساس دیدگاههای مقام معظم رهبری ،با نگاهی تطبیقی به بررسی نظرات آقای قالیباف پرداخته و نکاتی را با ایشان در میان بگذاریم.هرچند مطمئن هستیم که آقای قالیباف از مواضع مقام معظم رهبری آگاه بوده و این ملاحظات را صرفا جهت یادآوری مطرح می نماییم .

 

 

 

 

 

* این مقاله را می توانید در ادامه مطلب دنبال یا آن را از لینک زیر دانلود کنید *

 فایل pdf : حجم 307 کیلوبایت . دانـــــلود

 

 

 آقای قاليباف در يكي از همايش هاي شهرداري تهران كه اخيرا در برج ميلاد برگزار شده بود، "تكنوكرات" بودن خود را پذيرفته و اعلام نموده است: “ممکن است که بگویند قالیباف ، انسان تکنوکراتی است که باید بگوییم تکنوکرات بودن چیز بدی نیست و به معنای استفاده درست از ابزار خوب و مدرن است که برای پیاده سازی یک آرمان و یک عقل متصل به وحی الهی استفاده می شود و اگر نخواهیم از آن استفاده کنیم باید به عقلمان شک کنیم1

 نکته ای که در خصوص این اظهار نظر آقای قالیباف قابل ذکر می باشد ، این است که چه کسی گفته که مخالفین تکنوکراسی، مخالف با استفاده از ابزار و فنون در راستای تحقق اهداف متعالی اسلام هستند. در اینجا به نظر می رسد که این سخن به نوعی فرار از پاسخگویی به چرایی طرفداری آقای قالیباف ازتکنوکراسی است. چه اینکه تکنوکراسی به معنایی که ایشان تعریف نموده اند نمی باشد. و در اینصورت باید گفت که ایشان یا معنای دقیق تکنوکرات بودن را نمی دانند ، ویا اینکه دانسته معنای آن را تغییر داده وبا تعریف آن در معنای مورد پسند ومقبول ، خواستار همراهی مخاطب با دیدگاه خود می باشند. چه اینکه معنای واقعی تکنوکرات بودن ، برتری و ترجیح تخصص بر تعهد است نه به معنایی که ایشان تعریف نموده اند. بنابراین اگر آقای قالیباف با علم به معنای واقعی تکنوکراسی خود را طرفدار این تفکر دانسته و آن را چیز بدی نمی دانند ،می بایست توجه ایشان را به جملاتی از مقام معظم رهبری جلب نمود. مقام معظم رهبری در سال72 در دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای هيأت دولت فرمودند: "من اين را مكرّر عرض كرده‌ام، باز هم عرض مى‌كنم. به اين نكته بايد توجّه كنيد: گاهى مى‌شود كه يك مدير، در مجموعه كارى خود، طبعاً به افرادى تكيه مى‌كند و همه كارها را شخصاً نمى‌تواند انجام دهد. ناگزير، كسانى با اختياراتى در مجموعه‌هايى هستند و گاهى مى‌بينيد در صراط و راه ديگرى حركت مى‌كنند. اوّلين ثمرى كه ثمر تلخى خواهد بود، اين است كه كار اين مدير را لنگ مى‌گذارند. بعد هم، البته كشور ضرر مى‌بيند؛ اهداف ضرر مى‌بيند؛ مردم ضرر مى‌بينند. اما اوّلين مشكلى كه به وجود مى‌آيد اين است كه خود آن مدير، مى‌بيند كارش پيش نمى‌رود. براى خاطر اين‌كه، به انسانهايى تكيه كرده كه اهل نيستند. در محيط وزرارتخانه، بايد كسانى را آورد كه به اين راه و هدف از بُنِ دندان معتقد باشند. اين، شرط اوّل است. براى خاطر اين‌كه، اگر از بُنِ دندان معتقد نباشد، اگر توانايى و كاردانى هم داشته باشد، آن توانايى و كاردانى، در خدمت راهى كه شما داريد برايش تلاش مى‌كنيد، به كار نخواهد افتاد. اين امرى طبيعى است. بايد معتقد باشد. بحمداللَّه، امروز بعد از چهارده، پانزده سال كه از انقلاب مى‌گذرد، ديگر آن دعواى تعهّد و تخصّصى كه اوّل انقلاب بود، وجود ندارد. معنى ندارد كه ما بگوييم تعهّد يا تخصّص؟ هم تعهّد، هم تخصّص؛"2

ايشان درادامه فرمودند:"من اين‌طور مى‌خواهم تعبير كنم و اين تعبير، حاكى و گوياست: عرض من اين است كه در محيط وزارتخانه، آن جوّ حزب الّلهى را غالب كنيد. با همان بارِ معنايى كه كلمه «حزب‌الّلهى» دارد. بايد آدمهاى متديّن بر سرنوشت تشكيلات حاكم باشند. البته در سطوح مختلف، انسان مى‌تواند از همه كسانى كه اندك چيزى بلدند و خودشان هم با ما همعقيده نيستند و حتى مى‌گويند كه «همعقيده نيستيم»، استفاده كند. حرفى نيست. بنده در بخشهاى مختلف كشور، قسمتهايى را مى‌شناسم كه آن مديرى كه در آن قسمت كار مى‌كند - البته مدير در سطوح پايين، يا يك كارشناس متخصّص - اعتقادى هم به راه انقلاب ما ندارد؛ اما خودش را در خدمت اين مديريّت قرار داده؛ در خدمت اين تشكيلات يا اين وزارتخانه يا اين اداره قرار داده است و كار مى‌كند. به اين شكل مى‌توانيد از خدمات افراد استفاده كنيد. اما آنهايى كه تعيين كننده‌اند، راه را مشخّص مى‌كنند و بخصوص، در سطوح بالاى مديريّت و نيز كارشناسيهايى كه خط دهنده هستند، بايد افرادى باشند با روحيه انقلابى و اسلامى عميق"3

 

آقای قالیباف طی مقالات و سخنرانیهایی در زمینه دولت توسعه گرا به تبیین و حمایت ازآن پرداخته و کتابی را تحت همین عنوان، یعنی دولت توسعه گرا، تالیف نموده اند. ایشان درمقاله ای ضمن بیان اهمیت توسعه یافتگی، به الزامات و شرایط دست یابی به این امر اشاره نموده و آورده اند:"مقوله توسعه از اهميتي محوري، در دولت و نظام سياسي برخوردار است. اين بدان معناست كه نظام خود را عميقا متعهد به پيشرفت و توسعه و ضرورت آن مي‌داند. نظام اسلامي ما در مسير بدل‌شدن به يك دولت توسعه‌گرا علاوه بر ترميم ساختارهاي ايدئولوژيكي خود، بايد عميقا در راستاي دگرگوني در ساختارهاي اجرايي خود قدم بردارد. تحقق يك دولت توسعه‌گرا، نيازمند آن است كه دولت بتواند رابطه مبتني بر ارزش‌ها، آرمان‌ها، عقلانيت و مصلحت با محيط داخلي و خارجي خود را برقرار سازد. ..... اگر توسعه ضروريتي حتمي براي كشور ماست، راه تحقق آن در دولت نهفته است، تنها نوعي خاص از دولت، يعني دولت "توسعه‌گرا". تحقق چنين دولتي نيز نيازمند دگرگوني‌هايي در درون انديشه و ساختارهاي شكل‌دهنده و جهت‌دهنده دولت است كه مي‌توان در يك كلام به آن "توسعه دولت" اطلاق كرد. نتيجه نهايي آنكه، توسعه نيازمند دولت توسعه‌گرا است و دولت توسعه‌گرا نيازمند توسعه دولت است"4

 این در حالی است که مقام معظم رهبری طی بیاناتی در مناسبتها و دیدارهای مختلف به تبیین مفهوم توسعه پرداخته و مخالفت خود را با بکارگیری این واژه اعلام نموده اند. ایشان در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی الگوى اسلامى - ايرانىِ پيشرفت فرمودند:"آنچه كه من ميخواهم اضافه كنم، اين است كه اولاً كلمه‌ى «پيشرفت» را ما با دقت انتخاب كرديم؛ تعمداً نخواستيم كلمه‌ى «توسعه» را به كار ببريم. علت اين است كه كلمه‌ى توسعه، يك بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد كه احياناً ما با آن التزامات همراه نيستيم، موافق نيستيم. ما نميخواهيم يك اصطلاح جاافتاده‌ى متعارف جهانى را كه معناى خاصى را از آن ميفهمند، بياوريم داخل مجموعه‌ى كار خودمان بكنيم. ما مفهومى را كه مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه ميكنيم؛اين مفهوم عبارت است از«پيشرفت»"5

 

آقای قاليباف در مراسم افتتاحيه نخستين همايش علمي سراسري دانشجويي جغرافيا كه در تالار علامه اميني دانشگاه تهران برگزار شد بود،اظهار داشتند : "مساله بنياديني كه اشاره به آن ضروري مي نمايد ، موضوع پرهيز از افتادن به دام خوش بيني ها و بدبيني ها در باب توسعه است . متاسفانه انديشه توسعه با خوش بيني آغاز شده و برخي آن را به معناي نفي سنت ها ، ارزش ها و در نهايت غربي شدن تعبير كردند . تعبيراتي كه در خود محوري ريشه داشتند و در عرصه عملي همواره باعث گرايش غربي ها به فراتر دانستن خود از ملل ديگر و بي مقدار دانستن هويت و ارزش هاي آنان شده است .اين رويكرد و جهت گيري خودمحورانه ، موجب شكل گيري نگرش افراطي به شدت بدبينانه و غرب ستيزانه شد كه با تلقي توسعه به معناي غربي شدن و از ميان رفتن هويت خودي ، آن را نفي مي كرد و به گونه اي واكنشي به تجليل كوركورانه سنت ها و هويت خودي مي پرداخت .اين پديده در ايران بسيار مشاهده شده است"6

 سوالات قابل طرح در اظهارات اخیر آقای قالیباف این است که آیا نگاه بدبینانه و به تعبیر ایشان غرب ستیزانه به غرب و آموزه های آن از قبیل مفهوم توسعه، نگاهی مذموم می باشد؟و اگر کسی چنین نگاهی داشت آیامطلقا چنین نگاهی باید متهم به افراطی گری گردد؟ همچنین اگر کسی مفهوم توسعه را به معنای غربی شدن دانست ، باید گفت که چنین نگرشی افراطی و به شدت بدبینانه است؟ در خصوص این اظهارات آقای قالیباف، لازم است به ایشان متذکر گردید که مقام معظم رهبری در ديدار استادان و دانشجويان استان كردستان‌ (در تاریخ 27/2/88)درخصوص مفهوم توسعه فرمودند:"ما وقتى ميگوئيم پيشرفت، نبايد توسعه‌ى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود. .......غربى‌ها يك تاكتيك زيركانه‌ى تبليغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا كردند و آن اين است كه كشورهاى جهان را تقسيم كردند به توسعه‌يافته، در حال توسعه و توسعه‌نيافته. خب، در وهله‌ى اول انسان خيال ميكند توسعه‌يافته يعنى آن كشورى كه از فناورى و دانش پيشرفته‌اى برخوردار است، توسعه‌نيافته و در حال توسعه هم به همين نسبت؛ در حالى كه قضيه اين نيست. عنوان توسعه‌يافته - و آن دو عنوان ديگرى كه پشت سرش مى‌آيد، يعنى در حال توسعه و توسعه‌نيافته - يك بارِ ارزشى و يك جنبه‌ى ارزش‌گذارى همراه خودش دارد. در حقيقت وقتى ميگويند كشور توسعه يافته، يعنى كشور غربى! با همه‌ى خصوصياتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهت‌گيرى سياسى‌اش؛ اين توسعه‌يافته است. در حال توسعه يعنى كشورى كه در حال غربى شدن است؛ توسعه‌نيافته يعنى كشورى كه غربى نشده و در حال غربى شدن هم نيست. اين جورى ميخواهند معنا كنند. در واقع در فرهنگ امروز غربى، تشويق كشورها به توسعه، تشويق كشورها به غربى شدن است! اين را بايد توجه داشته باشيد. بله، در مجموعه‌ى رفتار و كارها و شكل و قواره‌ى كشورهاى توسعه‌يافته‌ى غربى، نكات مثبتى وجود دارد - كه من ممكن است بعضى‌اش را هم اشاره كنم - كه اگر بناست ما اينها را ياد هم بگيريم، ياد ميگيريم؛ اگر بناست شاگردى هم كنيم، شاگردى ميكنيم؛ اما از نظر ما، مجموعه‌اى از چيزهاى ضد ارزش هم در آن وجود دارد. لذا ما مجموعه‌ى غربى شدن، يا توسعه‌يافته‌ى به اصطلاحِ غربى را مطلقاً قبول نميكنيم. پيشرفتى كه ما ميخواهيم چيز ديگرى است"7

 بنابراین مطابق بیانات اخیر مقام معظم رهبری ، در فرهنگ امروز غربى، تشويق كشورها به توسعه، تشويق كشورها به غربى شدن است .و لذا از نظر ایشان ، مجموعه‌اى از چيزهاى ضد ارزش در آن وجود داشته و به همین خاطر ما مجموعه‌ى غربى شدن، يا توسعه‌يافته‌ى به اصطلاحِ غربى را مطلقاً قبول نميكنيم. به همین دلیل است که ایشان در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی الگوى اسلامى - ايرانىِ پيشرفت فرمودند:"آنچه كه من ميخواهم اضافه كنم، اين است كه اولاً كلمه‌ى «پيشرفت» را ما با دقت انتخاب كرديم؛ تعمداً نخواستيم كلمه‌ى «توسعه» را به كار ببريم. علت اين است كه كلمه‌ى توسعه، يك بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد كه احياناً ما با آن التزامات همراه نيستيم، موافق نيستيم. ما نميخواهيم يك اصطلاح جاافتاده‌ى متعارف جهانى را كه معناى خاصى را از آن ميفهمند، بياوريم داخل مجموعه‌ى كار خودمان بكنيم. ما مفهومى را كه مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه ميكنيم؛ اين مفهوم عبارت است از «پيشرفت»"

 حال آیا از دیدگاه آقای قالیباف می بایست چنین نگاهی را افراطی تلقی نمود؟! همچنین مقام معظم رهبری در ديدار با دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد نیز فرمودند:"امروز در چشم بسيارى از نخبگان ما، بسيارى از كارگزاران ما، مدل پيشرفت صرفاً مدلهاى غربى است؛ توسعه و پيشرفت را بايد از روى مدلهايى كه غربى‌ها براى ما درست كرده‌اند، دنبال و تعقيب كنيم. امروز در چشم كارگزارانِ ما اين است و اين چيز خطرناكى است؛ چيز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناك است. غربى‌ها در تبليغات خيلى ماهرند؛ يعنى ماهر شده‌اند؛ در طول اين دويست سيصد سالى كه كار تبليغاتى پى‌درپى ميكنند، با تبليغات موفقِ خودشان توانسته‌اند اين باور را در بسيارى از ذهنها به وجود بياورند كه توسعه‌يافتگى مساوى است با غرب و غربى شدن! هر كشورى بخواهد كشور توسعه‌يافته‌اى محسوب بشود، بايستى غربى بشود! اين تبليغات آنهاست. هر كشورى كه از الگوهاى موجود غرب فاصله داشته باشد، توسعه‌يافته نيست!"8

 مقام معظم رهبری در ادامه مباحث خود به برخی از التزامات و ویژگی های توسعه غربی اشاره نمودند که حاوی نکاتی بسیارمهم و اساسی بوده و می بایست مورد توجه مسئولین نظام وسیاستمداران قرارگیرد. ایشان در این باره فرمودند:"الگوى پيشرفت غربى، يك الگوى ناموفق است. درست است كه به قدرت رسيده‌اند، به ثروت رسيده‌اند؛ اما بشريت را دچار فاجعه كرده‌اند. پيشرفتهاى غربى، پيشرفتهايى است كه امروز همه‌ى دنيا و همه‌ى بشريت دارند از آن رنج ميبرند؛ كشورهاى عقب‌مانده يك‌جور، كشورهاى پيشرفته يك‌جور. اين همان پيشرفت و توسعه‌اى است كه توانسته است گروه‌هاى معدود و انگشت‌شمارى از خانواده‌هاى ثروت را به ثروت برساند؛ اما ملتهاى ديگر را دچار اسارت و تحقير و استعمار كرده؛ جنگ به وجود آورده و حكومت تحميل كرده است و در داخل خود آن كشورها هم اخلاق فاسد، دورى از معنويت، فحشا، فساد، سكس، ويرانى خانواده و اين چيزها را رواج داده. بنابراين، موفق نيست. شما الان اگر آثار ادبى كشورهاى غربى - مثلاً فرانسه - را كه مربوط به سه قرن يا دو قرن پيش هست، بخوانيد، وضع امروزِ آنجا را هم مطالعه كنيد، خواهيد ديد مردمِ آنجا از لحاظ اخلاقى بميزان بسيار زيادى عقب رفته‌اند. اين وضعيتى كه امروز بر آنجا حاكم است، آن روزها حاكم نبود. پيشرفت تمدن غربى در طول قرنهاى متمادى، اين كشورها را از لحاظ اخلاقى دچار مشكل كرده؛ آنها را از لحاظ اخلاقى به انحطاط كشانده؛ از لحاظ وضع زندگى هم به آنها خدمتى نكرده؛ يعنى فقر در آنجاها برنيفتاده است. در آنجا كار و تلاش زياد است؛ اما دستاورد و محصول براى فرد و براى خانواده كم. بنابراين، پيشرفت غربى، پيشرفت ناموفقى است..... آنچه كه موجب ميشود ما الگوى غربى را براى پيشرفت جامعه‌ى خودمان ناكافى بدانيم، در درجه‌ى اول اين است كه نگاه جامعه‌ى غربى و فلسفه‌هاى غربى به انسان - البته فلسفه‌هاى غربى مختلفند؛ اما برآيند همه‌ى آنها اين است - با نگاه اسلام به انسان، بكلى متفاوت است؛ يك تفاوت بنيانى و ريشه‌اى دارد. لذا پيشرفت كه براى انسان و به وسيله‌ى انسان است، در منطق فلسفه‌ى غرب معناى ديگرى پيدا ميكند، تا در منطق اسلام. پيشرفت از نظر غرب، پيشرفت مادى است؛ محور، سود مادى است؛ هرچه سود مادى بيشتر شد، پيشرفت بيشتر شده است؛ افزايش ثروت و قدرت. اين، معناى پيشرفتى است كه غرب به دنبال اوست؛ منطق غربى و مدل غربى به دنبال اوست و همين را به همه توصيه ميكنند. پيشرفت وقتى مادى شد، معنايش اين است كه اخلاق و معنويت را ميشود در راه چنين پيشرفتى قربانى كرد. يك ملت به پيشرفت دست پيدا كند؛ ولى اخلاق و معنويت در او وجود نداشته باشد. اما از نظر اسلام، پيشرفت اين نيست. البته پيشرفت مادى مطلوب است، اما به عنوان وسيله.هدف،رشد و تعالى انسان است. پيشرفت كشور و تحولى كه به پيشرفت منتهى ميشود، بايد طورى برنامه‌ريزى و ترتيب داده شود كه انسان بتواند در آن به رشد و تعالى برسد؛ انسان در آن تحقير نشود. هدف، انتفاع انسانيت است، نه طبقه‌اى از انسان، حتّى نه انسانِ ايرانى. پيشرفتى كه ما ميخواهيم بر اساس اسلام و با تفكر اسلامى معنا كنيم، فقط براى انسان ايرانى سودمند نيست، چه برسد بگوئيم براى طبقه‌اى خاص. اين پيشرفت، براى كل بشريت و براى انسانيت است. نقطه‌ى تفارق اساسى، نگاه به انسان است"

 

علیرغم اینکه آقای قالیباف مخالف معنا نمودن توسعه به معنای «غربی شدن» هستند، ایشان خود در تعریف توسعه، از تعاریف اندیشمندان غربی استفاده نموده اند که این تعاریف نیز دارای الزامات غربی شدن می باشند. به عنوان نمونه ایشان در تعریف توسعه به نقل از كلمن و نيكسون آورده اند:"مفهوم توسعه در معناي ساده و روان خود به معناي گذار از وضعيتي اجتماعي، اقتصادي و سياسي نامطلوب به وضعيتي مطلوب‌تر است كه درآن،انسان شادمان‌تراست و توانايي بيشتري دركنترل سرنوشت و زندگي خود دارد"

 

علاوه بر آن ،ایشان به صراحت در تعریف جوامع عقب افتاده آورده اند:"بهتر است كه جوامع جهان سوم عقب‌افتاده امروز را كمتر توسعه بناميم يعني جامعه‌اي كه تحت تاثير آن نوسازي قرار گرفته و برخي از ابعاد و آثار نوسازي را در خود پذيرفته است ولي به طور كامل در نظم دنياي مدرن نيز ادغام نشده است. "

 

حال طبق بیان فوق که توسعه یافتگی را ادغام کامل در نظم دنیای مدرن می داند،باید از ایشان پرسید که آیا نظم دنیای مدرن و الزامات آن به معنای غربی شدن نمی باشد؟ چه اینکه یکی از مهم ترین الزامات ضروری جامعه مدرن سکولاریسم است .که به معنای دنیاگرایی و این دنیایی شدن و بریده شدن انسان از جهان ماوراءو به تعبیر دینی ،جهان آخرت است . حال آیا چنین جامعه ای را می توان جامعه دینی دانست. علاوه بر آن این نکته را نیز باید به آقای قالیباف توجه داد که مقام معظم رهبری دسته بندی کشورها به توسعه یافته و توسعه نیافته را ساخته و پرداخته غربی ها دانسته و در این خصوص فرموده اند: "غربى‌ها يك تاكتيك زيركانه‌ى تبليغاتى را در طول سالهاى متمادى اجرا كردند و آن اين است كه كشورهاى جهان را تقسيم كردند به توسعه‌يافته، در حال توسعه و توسعه‌نيافته....عنوان توسعه‌يافته - و آن دو عنوان ديگرى كه پشت سرش مى‌آيد، يعنى در حال توسعه و توسعه‌نيافته - يك بارِ ارزشى و يك جنبه‌ى ارزش‌گذارى همراه خودش دارد. در حقيقت وقتى ميگويند كشور توسعه يافته، يعنى كشور غربى! با همه‌ى خصوصياتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهت‌گيرى سياسى‌اش؛ اين توسعه‌يافته است. در حال توسعه يعنى كشورى كه در حال غربى شدن است؛ توسعه‌نيافته يعنى كشورى كه غربى نشده و در حال غربى شدن هم نيست"12

 آقای قالیباف همچنین توسعه را در معناي كلي، تحول در چهار زيرمجموعه دانسته كه عبارتند از: توسعه اجتماعي؛ - توسعه اقتصادي؛ - توسعه سياسي؛ - توسعه فرهنگي.(۱۳) که هریک دارای شاخصه هایی می باشند. وی در بیان شاخصه های توسعه نیزبه نظرات اندیشمندان غربی متوسل شده ودرذکر این شاخصه ها کم ترین نگاه و یا حداقل نگاه تطبیقی را به آموزه های دینی نداشته و از آنها استفاده ننموده اند. به عنوان مثال ایشان پس از تعریف توسعه اجتماعی نتیجه می گیرند که« بر اين اساس، به قول دوركيم، گذر از نظم سنتي به نظم مدرن، مبين تقسيم كار اجتماعي فزاينده، انفكاك و پيچيدگي ساختاري جامعه است كه حاصل آن، برآمدن صورت‌بندي اجتماعي مبتني بر طبقات مشخص و صف‌بندي‌هاي منطقي است » 14

 

دربیان شاخص های توسعه اجتماعی نیز به نقل از(استس)آورده اند:"ابعاد اجتماعي توسعه تقريبا با اين شاخصه‌ها سنجيده مي‌شود كه عبارتند از: - سطح شهرنشيني؛ - سطح كاربرد فناوري در زندگي روزمره؛ - سطح وضوح صورت‌بندي اجتماعي؛ - نوع و شكل جرايم و طلاق‌ها؛ - سطح تعامل با دنياي بيرون؛ - تركيب طبقات؛ - سطح تعامل اجتماعي؛ - نوع گروه‌بندي‌هاي اجتماعي؛ - استقلال طبقات از دولت؛ - انواع جديد خانواده و اشكال دموكراتيك‌تر آن؛ - سطح مصرف و جست‌وجوي كيفيت زندگي؛ - تنوع حيات اجتماعي؛ - عدالت اجتماعي و دسترسي به فرصت‌هاي برابر"15

درخصوص توسعه سیاسی نیز ایشان سطوحی را در نظر گرفته و آورده اند:"سطح اول توسعه سياسي در دنياي مدرن، شكل‌گيري يك دولت- ملت است. ..... سطح دوم توسعه سیاسی ..... برحسب "افزايش كارايي حكومت در بسيج منابع انساني و مادي در راستاي اهداف ملي" تعريف مي‌شود....... سطح سوم و نهايي توسعه سياسي برحسب ميزان مشاركت عمومي در سياست تعريف مي‌شود. سطح سوم توسعه سياسي با شاخص‌هايي چون توسعه روابط مبتني بر شهروندي، تحكيم حقوق فردي و گروهي، توانمندي جامعه مدني در مقابل دولت، وجود نظام چندحزبي، سياست رقابتي و ثبات سياسي به عنوان شاخص‌هاي توسعه سياسي سنجيده مي‌شود. لذا در كل سطح نهايي توسعه سياسي به معناي "گسترش مشاركت و رقابت گروه‌هاي اجتماعي در زندگي سياسي" است. امروزه بديهي مي‌نمايد كه پيش از تحقق اين سطح بايد؛ سطوح قبلي توسعه سياسي رسيده باشيم تا به قول ساموئل هانتينگتون، رقابت سياسي به "تباهي سياسي و اجتماعي" منجر نشود"16

در اینجا نیز مشاهده می شود که در بیان سطوح مختلف توسعه سیاسی ، اصول و سطوح توسعه سیاسی در جامعه مدرن مدنظر قرار گرفته است. ایشان همچنین در بیان اصول توسعه فرهنگی نیز نوشته اند:"توسعه فرهنگي در ابعاد عيني‌تر خود متوجه اصول زير است كه عبارتند از: - گذار از فرهنگ انقياد به فرهنگ مشاركتي؛ - گذار از نگرش محدود محلي‌انديش سنتي به نگرش جهاني‌انديش؛ - گذار از تعلقات فروملي و قبيله‌اي به تعلق خاطر ملي؛ - مرجعيت‌يابي علم و عقلانيت در زندگي بشري؛ - اهميت‌يابي آموزش و مهارت و تكنيك در زندگي انساني؛ - دسترسي هرچه بيشتر به كالاي فرهنگي"17

در خصوص عبارت فوق نیز نکات قابل تامل و سوالاتی مطرح بوده که به جهت پرهیزاز اطاله کلام ،فقط به سوالات پیرامون یکی از آن اصول اشاره می شود. ایشان در بیان فوق ، یکی از اصول توسعه فرهنگی را مرجعیت یابی علم و عقلانیت دانسته اند. حال سوال این است که اولا علم و عقلانیت در اینجا به چه معناست ؟ چه اینکه معنای علم و عقلانیت در نگاه اندیشمندان غرب و نگاه اندیشمندان مسلمان،که برگرفته از آموزه های دینی می باشد، متفاوت است .و ثانیا آیا در جامعه دینی علم و عقلانیت بشری (که در بیان فوق تعریف نیز نشده اند)باید مرجعیت یابد یا دین ؟توضیح اینکه درحالت مرجعیت یابی دین در جامعه ،دین درخود عقلانیت (به معنای عقلانیت مدنظر اسلام )را نیزدربردارد .اما درمقابل ممکن است در موارد و موضوعاتی عقل بشری توانایی درک آن موضوعات را نداشته و در مواردی با دین در تعارض باشد؛بنابراین عقل بشری به طور مطلق توانایی یافتن جایگاه مرجعیت در زندگی را ندارد. و ثالثا اگر علم و عقل بشری با دین در تعارض بود ،کدامیک ارجحیت دارند؟ در مجموع باید گفت ؛که به دلیل وجودهمین شاخص های فوق الذکر است که مقام معظم رهبری توسعه به مفهوم رایج آن را توسعه به معنای غربی شدن دانسته اند. وبرای آن الزاماتی را قائل گردیده اند. (که در نکات قبلی به آنها اشاره شده است) آقای قالیباف همچنین در باره علل توسعه یافتگی غرب ، به دیدگاههای ماکس وبر استناد نموده و بدون آنکه آنرا تایید یا رد نماید ، آن را نقل می نمایند .این در حالی است که وقتی مخاطب این دیدگاهها را می خواند ،در ذهن اینطور تلقی می شود که از نظر آقای قالیباف این دیدگاهها در خصوص جامعه ایران نیز صحیح می باشد(البته گفتنی است که دیدگاههای ماکس وبر با توجه به تعریفی که آنها از توسعه دارند ،با مبانی فکری غرب تطابق داشته وممکن است در خصوص جامعه غربی از واقعیت برخوردار باشد) . ایشان در این خصوص آورده اند:"گروهي از كارشناسان در ريشه‌يابي علل عقب‌ماندگي ايران، اولويت را به عوامل فرهنگي مي‌دهند تحليل‌هاي فرهنگ‌محور در تبيين پديده‌هاي اجتماعي (از جمله عقب‌ماندگي) ريشه‌هايي نيرومند و سنتي استوار در تاريخ جامعه‌شناختي دارد. فرهنگ‌گراياني كه توسعه غربي را ريشه‌يابي مي‌كنند، معمولا علل آن را در برخي سنت‌هاي فرهنگي خاص همچون حقوق و تكاليف برآمده از سنت حقوق رومي و قوانين كليسايي، غلبه فرهنگ كار و ثروت‌اندوزي ناشي از مذهب پروتستان، فرهنگ دنياگراي يهودي، پديدآمدن ارزش‌هاي انسان‌محور، رفاه‌طلبي، قدرت‌دوستي و فردگرايي در غرب جديد مي‌يابند. پرنفوذترين اين تحليل‌ها را ماكس وبر، جامعه‌شناس بزرگ آلماني، در كتاب "اخلاق پروتستان و روح سرمايه‌داري" ارائه كرده است. در همين راستا استدلال‌هاي انديشه‌محور معتقدند كه ريشه‌هاي توسعه غرب در عصر جديد، سنت‌هاي عقلاني فلسفي در يونان باستان بوده است كه بعد از رنسانس احيا شد و نهضت جديد مدرن را بنياد نهاد، در حالي كه جامعه شرقي فاقد اين سنت‌هاي علمي و عقلاني است و به جاي توجه به دنيا، به آخرت اولويت داده است و انديشه‌ها آن در ارتباط با دين و عرفان شكل گرفته است"18

در عبارت دیگری نیز ایشان مجددا به نقل از دیدگاههای دیگران در خصوص علل توسعه نیافتگی ایران،بدون تایید یا رد آن ، اینطور آورده اند:"نخستين تامل‌گران انحطاط ايراني معتقدند بودند كه ناآگاهي قاطبه ايرانيان، اجازه آن را نمي‌دهند تا فكر اصلاحات و توسعه را از متن جامعه آغاز كنيم. نخستين سفرنامه‌نويسان ايراني، اين نكته را گاه به صورت آشكار و اغلب به صورت پنهان بيان مي‌كردند كه جامعه ايراني، برخلاف جامعه غربي، جامعه‌اي محافظه‌كار، ضدترقي و ضدتوسعه است و از اين‌رو، اتكا به جامعه يا به طبقاتي مانند زمين‌داران يا تجار نمي‌تواند به روند توسعه كمكي بكند. به عقيده اين انديشه‌گران، اين طبقات خود مانع توسعه هستند"19

درخصوص شاخص ها و اصولی که آقای قالیباف برای توسعه برشمردند، علاوه بر بیانات مقام معظم رهبری در خصوص الزامات و ویژگی های توسعه غربی که در نکته شماره 3 اشاره گردید،باید توجه ایشان را به بیانات دیگرمقام معظم رهبری نیزجلب نمود که فرموده اند:"پيشرفت براى همه‌ى كشورها و همه‌ى جوامع عالم، يك الگوى واحد ندارد. پيشرفت يك معناى مطلق ندارد؛ شرائط گوناگون - شرائط تاريخى، شرائط جغرافيائى، شرائط جغرافياى سياسى، شرائط طبيعى، شرائط انسانى و شرائط زمانى و مكانى - در ايجاد مدلهاى پيشرفت، اثر ميگذارد. ممكن است يك مدل پيشرفت براى فلان كشور يك مدل مطلوب باشد؛ عيناً همان مدل براى يك كشور ديگر نامطلوب باشد. بنابراين يك مدل واحدى براى پيشرفت وجود ندارد كه ما آن را پيدا كنيم، سراغ آن برويم و همه‌ى اجزاء آن الگو را در خودمان ايجاد كنيم و در كشورمان پياده كنيم؛ چنين چيزى نيست. پيشرفت در كشور ما - با شرائط تاريخى ما، با شرائط جغرافيائى ما، با اوضاع سرزمينى ما، با وضع ملت ما، با آداب ما، با فرهنگ ما و با ميراث ما - الگوى ويژه‌ى خود را دارد؛ بايد جستجو كنيم و آن الگو را پيدا كنيم. آن الگو ما را به پيشرفت خواهد رساند؛ نسخه‌هاى ديگر به درد ما نميخورد؛ چه نسخه‌ى پيشرفت آمريكائى، چه نسخه‌ى پيشرفت اروپائى از نوع اروپاى غربى، چه نسخه‌ى پيشرفت اروپائى از نوع اروپاى شمالى - كشورهاى اسكانديناوى، كه آنها يك نوع ديگرى هستند - هيچ كدام از اينها، براى پيشرفت كشور ما نميتواند مدل مطلوب باشد. ما بايد دنبال مدل بومى خودمان بگرديم. هنر ما اين خواهد بود كه بتوانيم مدل بومى پيشرفت را متناسب با شرائط خودمان پيدا كنيم"20

ایشان در تکمیل این مطلب افزودند:"نكته‌ى بعدى هم نكته‌ى مهمى است: مبانى معرفتى در نوع پيشرفت مطلوب يا نامطلوب تأثير دارد. هر جامعه و هر ملتى، مبانى معرفتى، مبانى فلسفى و مبانى اخلاقى‌اى دارد كه آن مبانى تعيين كننده است و به ما ميگويد چه نوع پيشرفتى مطلوب است، چه نوع پيشرفتى نامطلوب است. آن كسى كه ناشيانه و نابخردانه، يك روزى شعار داد و فرياد كشيد كه بايد برويم سرتاپا فرنگى بشويم و اروپائى بشويم، او توجه نكرد كه اروپا يك سابقه و فرهنگ و مبانى معرفتى‌اى دارد كه پيشرفت اروپا، بر اساس آن مبانى معرفتى است؛ ممكن است آن مبانى بعضاً مورد قبول ما نباشد و آنها را تخطئه كنيم و غلط بدانيم. ما مبانى معرفتى و اخلاقى خودمان را داريم. اروپا در دوران قرون وسطى، سابقه‌ى تاريخى مبارزات كليسا با دانش را دارد؛ انگيزه‌هاى عكس‌العملى و واكنشى رنسانس علمىِ اروپا در مقابل آن گذشته را نبايد از نظر دور داشت. تأثير مبانى معرفتى و مبانى فلسفى و مبانى اخلاقى بر نوع پيشرفتى كه او ميخواهد انتخاب كند، يك تأثير فوق العاده است. مبانى معرفتى ما به ما ميگويد اين پيشرفت مشروع است يا نامشروع؛ مطلوب است يا نامطلوب؛ عادلانه است يا غيرعادلانه. فرض بفرمائيد در يك جامعه‌اى تفكر سودمحور مطرح است؛ يعنى همه‌ى پديده‌هاى عالم با پول محك زده ميشوند و اندازه‌گيرى ميشوند: هر چيزى قيمت پولى‌اش و سود مادى‌اش چقدر است. امروز در يك بخش بزرگى از دنيا مسئله اين است: همه چيز با پول سنجيده ميشود! در اين جامعه ممكن است برخى از كارها ارزشى باشد - براى خاطر اينكه آنها را به پول ميرساند - اما در يك جامعه‌اى كه در آن پول و سود، محور قضاوت نيست، همان كار ممكن است ضدارزش محسوب بشود. يا در يك جامعه‌اى اصالت لذت حاكم است. آقا شما چرا اين عمل را مباح ميدانيد؟ چرا همجنس‌گرائى و همجنس بازى را مباح ميدانيد؟ ميگويد: لذت است؛ انسان از او لذت ميبرد! اين شد اصالت لذت؛ وقتى اصالت لذت بر يك جامعه و بر يك ذهنيت عمومى حاكم بود، يك چيزهائى مباح ميشود. اما وقتى شما در يك فلسفه‌اى، در يك ايدئولوژى‌اى و در يك نظام اخلاقى‌اى داريد تنفس ميكنيد كه اصالت لذت در او وجود ندارد، يك كارهائى لذت هم دارد، اما نامشروع است، ممنوع است. لذت مجوز اقدام نيست، مجوز تصميم‌گيرى نيست، مجوز مشروعيت نيست. اينجا ديگر شما نميتوانيد مانند همان جامعه‌اى كه در آن اصالت لذت حاكم است، تصميم‌گيرى كنيد؛ مبانى معرفتى فرق ميكند. يا در يك جامعه و در يك نظام اخلاقى‌اى، پول احترام مطلق دارد؛ از كجا آمده؟ مهم نيست. ممكن است از راه استثمار بدست آمده باشد، ممكن است از راه استعمار بدست آمده باشد، ممكن است از راه غارت بدست آمده باشد؛ فرقى نميكند، پول است"21

مقام معظم رهبری در مقابل در خصوص نگاه اسلامی به پیشرفت نیز فرمودند:"اساس نگاه اسلامى به پيشرفت، بر پايه‌ى اين نگاه به انسان است: اسلام انسان را يك موجود دوساحتى ميداند؛ داراى دنيا و آخرت؛ .....كشور ما و جامعه‌ى اسلامى آن وقتى پيشرفته است كه نه فقط دنياى مردم را آباد كند، بلكه آخرت مردم را هم آباد كند. پيغمبران اين را ميخواهند: دنيا و آخرت"22

 

5-آقای قالیباف در بررسی مقوله توسعه در ایران اشاره ای گذرا به سابقه تاریخی آن داشته وضمن آن نکات تامل برانگیزی رامطرح نموده اند که موجبات تعجب را برمی انگیزاند. ایشان در این خصوص نوشته اند:"مقوله توسعه در ايران در سال‌هاي قبل از انقلاب عموما ذيل موقعيت و وضعيت دولت قرار گرفته است. بدين‌ترتيب كه فقط هنگامي برنامه‌هاي موفق يا ناموفق در جهت تحقق توسعه پيگيري شده است كه دولت و نخبگان حاكم موفق شده‌اند به صورت نسبي، كنترل جامعه را به دست بگيرند و بازي سياسي را كنترل كنند. در اين دوران، دولت و نخبگان با حمايت خارجي، موفق شده‌اند تا برنامه‌هايي را جهت ايجاد دگرگوني‌هايي پيگيري كنند؛ هرچند كه درباره موفقيت يا شكست، مطلوبيت يا عدم مطلوبيت آنها مناقشاتي وجود دارد. ولي در دوراني كه با فروپاشي قدرت مركزي دولت از طريق عوامل داخلي (انقلاب) يا عوامل خارجي (حمله خارجي)، دوره‌اي از كشمكش آغاز شده است، اين كشمكش در اصل متوجه دولت شده و از اين رو، در چنين دوره‌هايي ماهيت دولت كاملا متزلزل بوده است و مي‌دانيم كه دولت متزلزل طبعا نخواهد توانست طرحي در راستاي توسعه را به صورت مشخص اجرا كند. اين وضعيت به طور مشخصي در دوران پس از شهريور 1320 ه.ش وجود داشت. ولي اين ناتواني به آن معنا نيست كه در اين دوره، الگوهاي توسعه مطرح نبود. با رفتن رضاشاه و ورود گروه‌هاي گوناگون مدعي كسب قدرت، مباني اصلي تلاش‌هاي گروه‌ها و احزاب بسياري كه در پي نقش‌آفريني در قدرت بودند، حول مسئله نحوه شكل‌دهي به توسعه ايران مي‌چرخيد. بررسي برنامه‌هاي آنها نشان مي‌دهد كه در بن‌مايه برنامه‌هاي آنها مقوله توسعه و نحوه اجراي آن توسط دولت وجود داشته است. لذا در دوره 12 ساله منتهي به كودتا گرچه در عرصه اجرا ركود تمام‌عياري حاكم بود(چون دولت ثباتي نداشت)اما درحيطه نظريه‌پردازي،ما شاهد دوراني پويا مي‌باشيم"23

در اظهارات فوق اینطور تلقی می شود که توسعه مدنظر در دوران قبل انقلاب مورد تاییدایشان بوده ،و حمایت خارجی موجب موفقیت در پیگیری برنامه هایی جهت ایجاد دگرگونی شده و در مقابل ، عدم موفقیت در اجرای توسعه، یا ناشی از انقلاب است!یا حمله خارجی،که موجب فروپاشی قدرت مرکزی دولت گردیده اند. بنابراین از نظر ایشان انقلاب مانع اجرای طرحهای توسعه از سوی دولت می باشد.! این درحالی است که مقام معظم رهبری (چنانچه در ادامه خواهد آمد) انقلاب را شروع پیشرفت می دانند. آقای قالیباف همچنین در ادامه بررسی سیر تاریخی توسعه در ایران آورده اند:"در هسته مركزي گفتمان جمهوري اسلامي نيز باور به توسعه و ضرورت آن وجود داشت، ولي اين توسعه ضرورتا با برچسب و جهت‌گيري بومي مشخص مي‌شد. بومي و ديني‌بودن توسعه به معناي آن بود كه توسعه در درون خود هدف نيست. بلكه بايد زمينه‌ساز غايت بلندتري باشد كه تحقق آن تنها از مسير توسعه و بهبود وضع امور زندگي روزمره مي‌گذرد. بنابراين آنچه به صورت طبيعي در دستور كار جمهوري اسلامي در آينده قرار مي‌گرفت، شكل‌دادن به توسعه مبتني بر هويت ديني و بومي ايرانيان و داراي التزام عميق به عدالت بود. ولي اين امر به دليلي چند تحقق چنداني طي 30 سال گذشته نداشته است و گرچه دستاوردهاي زيادي به دست آمده است، ولي واقعيت آن است كه ما هنوز در وضعيت عقب‌ماندگي به سر مي‌بريم"24

درخصوص اظهارات فوق نیز ، توجه به بیانات مقام معظم رهبری ضروری می باشد. ایشان در بیاناتی نه تنها انقلاب را مانع پیشرفت نمی دانند بلکه شروع پیشرفت را با انقلاب دانسته و در این خصوص فرمودند:"البته اين به معناى اين نيست كه ما تازه مى‌خواهيم پيشرفت را شروع كنيم، لذا الگو براى پيشرفت ميخواهيم؛ نه، پيشرفت در كشور ما با انقلاب و با نهضت انقلابى شروع شد. يك جامعه‌ى ايستاى راكد، زير فشار، استعدادهاى خفته، بدون اجازه‌ى هيچ تحركى در درياى عميق استعدادهاى ملى ما، با حركت انقلابى دگرگون شد. امروز علاوه بر اين كه خودِ تشكيل نظام جمهورى اسلامى يك تحول بزرگ، يك پيشرفت شگفت‌آور و عظيم بود كه يك حكومت موروثىِ كودتائىِ فاسدِ وابسته رايك ملتى بتواند تبديل كند به يك حكومت مردمى، كه هيچ تحولى از اين بالاتر نيست و خودِ اين، بزرگترين تحول و بزرگترين پيشرفت بود"25

مقام معظم رهبری همچنین در ادامه درخصوص وضعیت پیشرفت درایران (که آقای قالیباف قائل به وضعیت عقب ماندگی در ایران هستند)افزودند:"شما امروز كشورتان را با يك كشور پيشرفته‌اى كه مثلاً دويست سال سابقه‌ى تحرك علمى و پيشرفت علمى و تحقيق دارد نگاه ميكنيد، مى‌بينيد كمبود دارد، ميگوئيد كمبود است. درست هم هست، بله؛ اما اين مقايسه، مقايسه‌ى علمى‌اى نيست. كشور را بايد با آنچه كه بود، مقايسه كرد؛ كشور را بايد با كشورهاى مشابه و همجوار مقايسه كرد. امروز در آمارهاى جهانى، رشد علمى ايران در درجه‌ى اول يا در درجات اول در همه‌ى دنياست. البته با همين سرعت، هنوز خيلى عقبيم؛ اما كارهايى كه شده، در همه‌ى زمينه‌ها پيشرفت بوده است"26

 

آقای قالیباف در جایی با بيان اينكه بسياري از اموري كه در تعريف توسعه و ابعاد آن آورده شده ، ذاتي توسعه نيستند ،بیان نمودند:"فرض بنياني ما بر اين است كه جهت‌گيري نظام اسلامي و گفتمان بنيادين آن معطوف به شكل‌دادن به تجربه‌اي اصيل در راستاي يك توسعه بومي است. لذا بسياري از اموري كه در تعريف توسعه و ابعاد آن آورده شده، ذاتي توسعه نيستند. مثلا توسعه لزوما با سكولاريسم، تقدس‌زدايي از ارزش‌ها، غربي‌شدن، گسست از روابط خانوادگي، فروپاشي مرجعيت‌هاي سنتي همراه نبوده"27

در جایی دیگر نیز ایشان اظهار داشتند:"توسعه در گستره عملكردي خود حاكي از يك جريان مستمر و مداوم است كه در طول تاريخ جامعه بشري را با چالش ها و فرصت هاي فراوان مواجه كرد ، اينك ما مي توانيم توسعه را جزئي از فرآيند تكامل و تعالي بدانيم . مفهوميكه حاوي تلاش انسان براي سعادت در ابعاد مادي و معنوي است"28

دراین جا چند نکته قابل ذکر است. اولاهمانطور که در نکته شماره4 اشاره گردید آقای قالیباف در تعریف و بیان شاخص های توسعه ، از شاخص های اندیشمندان غربی درتوسعه جامعه مدرن سخن به میان آوردند. ثانیا،همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند«كلمه‌ى توسعه، يك بار ارزشى و معنائى دارد؛ التزاماتى با خودش همراه دارد كه احياناً ما با آن التزامات همراه نيستيم، موافق نيستيم. ما نميخواهيم يك اصطلاح جاافتاده‌ى متعارف جهانى را كه معناى خاصى را از آن ميفهمند، بياوريم داخل مجموعه‌ى كار خودمان بكنيم.»ومعنای خاص و متعارف جهانی نیز( همانطور که اشاره گردید) به تعبیر ایشان به معنای غربی شدن می باشد. بنابراین نمی توان التزامات توسعه را از آن جدا نمود چرا که این التزامات در ذات توسعه وجود داشته و از آن جدا شدنی نیست. چه اینکه به تعبیر مقام معظم رهبری«از نظر ما، مجموعه‌اى از چيزهاى ضد ارزش هم در آن وجود دارد. لذا ما مجموعه‌ى غربى شدن، يا توسعه‌يافته‌ى به اصطلاحِ غربى را مطلقاً قبول نميكنيم. پيشرفتى كه ما ميخواهيم چيز ديگرى است.»علاوه بر آن ،همانطور که ملاحظه گردید مقام معظم رهبری در عبارت اخیر«پيشرفتى كه ما ميخواهيم چيز ديگرى است»نیز از واژه پیشرفت استفاده نموده و از بکارگیری واژه توسعه خودداری نموده اند.واین مطلب خود گویای وجود التزاماتی در واژه توسعه می باشد که ایشان از بکارگیری آن پرهیز نموده اند. که البته به برخی از این التزامات (از دیدگاه مقام معظم رهبری) اشاره شده است. ثالثا،نکته مهمی که باید به آن توجه نموده و از آن غافل نگشت،ابتلابه معضل سکولاریسم پنهان است. واین مهم نیز مورد تاکید مقام معظم رهبری قرار گرفته است. ایشان در این خصوص در دیدار با جوانان استان خراسان شمالى‌ درسال گذشته فرمودند:"مراقب باشيم دچار سطحى‌گرى و ظاهرگرائى نشويم، دچار تحجر نشويم - اين يك طرف قضيه است - دچار سكولاريسمِ پنهان هم نشويم. گاهى اوقات در ظاهر، تبليغات، تبليغات دينى است؛ حرف، حرف دينى است؛ شعار، شعار دينى است؛ اما در باطن، سكولاريسم است؛ جدائى دين از زندگى است؛ آنچه كه بر زبان جارى ميشود، در برنامه‌ريزى‌ها و در عمل دخالتى ندارد. ادعا ميكنيم، حرف ميزنيم، شعار ميدهيم؛ اما وقتى پاى عمل به ميان مى‌آيد، از آنچه كه شعار داديم، خبرى نيست"29

توضیح اینکه گاهی انسان به التزامات ولوازم یک تفکر توجه نداشته وبه تصور خود، به دنبال بکارگیری آن تفکر در مسیر تحقق ارزشها وکمال و تعالی بشری بوده و به تعبیری خواستار بومی سازی آن تفکر در جامعه است .اما غافل از آنکه تفکر مزبور ،خود الزاماتی را به همراه داشته که ضد ارزشهای الهی و مانعی بر سر راه تحقق تعالی بشری می باشد. با این توضیح به نظر می آید؛اگر منظور آقای قالیباف این باشد که ما ابتدا به توسعه دست یابیم و سپس ، از آن به عنوان ابزار در راستای تعالی گام برداریم ، ایشان به نوعی دچار سکولاریسم پنهان شده اند .به عبارت دیگر ایشان در به کارگیری ابزار (توسعه)،دین را ملحوظ نظر قرار نداده و پس از دست یابی به توسعه(به تصور خود به عنوان یک ابزار)، قصد دارد تا این ابزار را در خدمت دین به کار بندد. که در اینصورت باید گفت که چنین تفکری خود ضد دین است تا اینکه در خدمت دین باشد. توضیح اینکه بنا به فرموده مقام معظم رهبری، مفهوم توسعه دارای لوازمی است که نتیجه آن غربی شدن جامعه است.بنابراین در فرض تحقق توسعه در جامعه ،قبل از به کار گیری توسعه در راستای تکامل و تعالی بشری ، الزامات توسعه(غربی شدن) در جامعه شکل گرفته و لوازم توسعه ،همزمان با دست یابی به آن، در جامعه محقق خواهد گردید و در اینصورت شاهد تحقق مولفه های غربی شدن در جامعه خواهیم بود که این خود مانع تعالی وتکامل و ضد دین خواهد بود و دیگر نوبت به بکارگیری آن در راستای خدمت به دین و تعالی و سعادت انسانها (و به تعبیری بومی سازی آن)نخواهد رسید.

 

مطابق دیدگاه آقای قالیباف، یکی از الزامات دولت توسعه گرا،تعامل با دنیای خارج است. ایشان در توضیح این الزام(که البته در بخشی از مطالب به دیدگاه یکی از نویسندگان نیز استناد شده است) نوشته اند«فضاي بين‌المللي، محيط دربرگيرنده كشورهاي جهان سومي است و خواسته يا ناخواسته موجوديت آن را تحت‌تاثير قرار مي‌دهد و اين تاثير و تاثر در روند جهاني‌شدن افزايش يافته است كه عرصه ذهني فضاي بين‌المللي، همان فرهنگ و ابعاد نرم‌افزاري تمدن غربي، دستاوردهاي آن، تكنولوژي و دانش است. عرصه عيني نيز، شامل فضاي تبادل دولت‌ها در عرصه‌هاي اقتصادي، سياسي، نظامي است. سرشت اين دنياي دوگانه، درهم‌تنيدگي عرصه‌هاي ذهني و عيني است و بسيار سخت مي‌توان اين دو عرصه را از يكديگر جدا كرد. اين محيط پيچيده، هر كشوري را تحت تاثير قرار مي‌دهد و هرچه كشوري ضعيف‌تر باشد، تاثيرپذيري‌اش از اين محيط بيشتر خواهد بود. از سوي ديگر، منزوي‌شدن در مقابل اين محيط، تنها نتيجه‌اي كه دربردارد، آن است كه جهان پيش مي‌رود و آن كشور را بر جاي مي‌گذارد و در وهله بعدي، سطح بالاتري از آسيب‌پذيري را بر آن تحميل مي‌كند. هيچ كشوري امروزه، از تاثيرات اين محيط در امان نيست. ولي تفاوت در آن است كه كشور و دولتي با يك جهت‌گيري معقول، مي‌توان اين تاثير و تاثر را در جهت توسعه خود مديريت كند؛ هرچند اين مديريت هرگز تمام و كمال نيست. به عبارت ديگر محيط جهاني براي كشور، فقط يك تهديد نيست، بلكه فضايي آكنده از فرصت‌ها و تهديدهاست كه نحوه مديريت رفتارها و ساماندهي كنش‌ها، خوشه‌چيني هر كشور را در فضاي فوق تعيين مي‌كند »30

در خصوص مطالب فوق نکاتی قابل ذکر است ؛ آقای قالیباف در بیان فوق اولا ،عرصه ذهني فضاي بين‌المللي را، همان فرهنگ و ابعاد نرم‌افزاري تمدن غربي، دستاوردهاي آن، تكنولوژي و دانش دانسته و سرشت آن را با عرصه های عینی درهم تنیده و تقریبا تفکیک ناپذیر عنوان نموده و ثانیا قائل هستند که این محیط پیچیده فضای بین المللی ، هر كشوري را تحت تاثير قرار داده و هيچ كشوري امروزه، از تاثيرات اين محيط در امان نيست. بنابراین ،به عبارت واضح تر ،مطابق دیدگاه آقای قالیباف هیچ کشوری از تاثیرات عرصه ذهنی فضای بین المللی، یعنی همان فرهنگ و ابعاد نرم افزاری تمدن غربی و دستاوردهای آن در امان نیست.چه اینکه سرشت این عرصه از فضای بین المللی با عرصه عینی آن در هم تنیده اند. حال با این اعتقاد ،آقای قالیباف چطور می تواند قائل باشد که ما می توانیم توسعه (با تعریف و شاخصه هایی که آورده اند)رابومی نموده و از تاثیرات و الزامات غربی آنرا تفکیک نماییم؟ افزون بر آن که، دولت توسعه گرای مدنظر ایشان نیز ،خواهان تعامل با فضای بین المللی نیز می باشد که به تعبیر خود ایشان هیچ کشوری از تاثیرات آن در امان نبوده و منزوی شدن در مقابل این محیط، آن کشور را برجای می گذارد! علاوه بر آن ، مدیریت تاثیر و تاثر فضای بین المللی و اقتضائات آن در جهت توسعه(آن هم با تعریف و شاخص های جامعه مدرن ) چیزی جز همراهی با توسعه غربی در فضای داخلی و تکمیل شدن آن را به همراه نخواهد داشت. چه اینکه تعاریف و شاخص های ارائه شده از توسعه توسط ایشان اولا دارای الزامات غربی بود ه و ثانیا تاثیر پذیری فضای داخلی از عرصه های ذهنی فضای بین المللی (که همان فرهنگ و ابعاد نرم‌افزاري تمدن غربي و دستاوردهاي آن می باشد) از دیدگاه ایشان امری مسلم فرض شده است . حال با فرض تحقق دولت توسعه گرا با ویژگی های مذکور ،چطور می توان این تاثیر و تاثر را مدیریت نمود که شاهد تحقق الزمات توسعه غربی در فضای داخلی نبود.؟! آقای قالیباف درادامه مطالب فوق، در خصوص نحوه تعامل با دنیای خارج نیز آورده اند:"مديريت نحوه تعامل با دنياي خارج، كار ويژه‌اي اصلي براي دولت است. نحوه و سويه مديريت حاصل ذهنيت و نحوه برداشت مديران و نخبگان نظام سياسي از محيط اطراف است. اين به نحوه عملكرد دولت‌هاي جهان سومي در رابطه با محيط بين‌المللي (تا قبل از دهه 80 ميلادي) نگاهي بيندازيم، به خوبي مشاهده مي‌كنيم كه اغلب، آنها توانايي دركي واقع‌بينانه از محيط بين‌المللي و جايگاه و نقش كشور خود در اين عرصه ندارند؛ به اين معنا كه تلقي آنها براساس سمت و سويي احساساتي تعيين شده است. نگاهي به جامعه و سياست در ايران معاصر نيز مجموعه‌اي از اين ديدگاه‌هاي هراس‌گونه را از دنياي بيرون نشان مي‌دهد. ديدگاه‌هايي كه در سايه آنها، ايران رويكردي بدبينانه و نامعقول و به دور از واقع‌بيني نسبت به دنيا داشته است. البته هيچ‌كس نمي‌تواند آثار مخرب غربي‌ها را در سرنوشت ايرانيان درنظر نگيرد، ولي برداشتي كه ايرانيان از تجربه تاريخي خود در ارتباط با غرب دارند، متاسفانه در ابعادي خاص، امكان تعامل معقول آنها را با دنياي بيرون از آنها گرفته است. دولت توسعه‌گرا همانطور كه بايد به محيط داخلي خود توجه داشته باشد، بايد بتواند كه با محيط خارجي نيز ارتباطي سازنده برقرار كند و با اتخاذ رويكردي معقول و واقع‌بينانه، تعامل با دنياي بيرون را مديريت كند. محيط بين‌المللي در تمامي عرصه‌ها، سرشار از فرصت است؛ ضمن آنكه تهديد هم با آن آميخته است. اين نكته را مي‌دانيم كه شرط استفاده از اين فرصت‌ها آن است كه دولت موفق شود گونه‌اي سياست خارجي معقول را در فضاي بيروني مديريت كند، سياست خارجي‌اي كه در آن مسئله ز مينه‌سازي براي توسعه، محور باشد. رهاشدن سياست خارجي از ديدگاه‌هاي تهديدگرايانه مصرف، گامي مهم در اين مسير است. دولت توسعه‌گرا در سياست خارجي خود، به گذر از ديدگاه‌هاي احساساتي به سوي واقع‌گرايي نيازمند است؛ اين گذار را مي‌توان رنسانس سياست خارجي ايران ناميد. رنسانسي كه در نهايت، ميزان تنش با دنياي بيرون را براي ايران كاهش مي‌دهد. اين تنش‌زدايي، بسياري از فرصت‌هاي موجود در محيط بين‌المللي را براي ايران به ارمغان خواهد آورد، فرصت‌هايي كه نياز ضروري ايران در روند توسعه هستند"31

علاوه بر آن، آقای قاليباف در 17 خرداد 84 زماني كه به عنوان يكي از كانديداهاي رياست جمهوري نهم در جمع دانشجويان دانشگاه اصفهان براي ارائه مواضع خود حاضر شده بود، درباره ديپلماسي و نوع سياست خارجي مورد نظر خويش در موضوع هسته اي به دفاع از رويكرد دولت خاتمي پرداخته و اظهار داشت:"روشي كه دولت (اصلاحات) در بدست‌ آوردن اين انرژي دنبال كرده است بسيار مناسب و منطقي است و بايد همين سياست دنبال شود"32

در خصوص این اظهارات ایشان نیز باید گفت ، با توصیفی که آقای قالیباف از فضای بین المللی و روند جهانی سازی و تاثیر گذاری آن بر سایر کشورها نموده و از تجربه تاریخی ایران در ارتباط با غرب سخن به میان آورده است، به نظر می آید که طرف مقابل تعامل سازنده دولت توسعه گرا ، کسانی جز بازیگران اصلی صحنه بین المللی نباشند. چه اینکه ایران با سایر کشورهای محیط بین المللی به جز دولت های استکباری تعامل خوبی داشته و دارد. اما در مقابل ،این نظام سلطه و استکبار است که سعی دارد تا سایر کشور ها را متاثر از فرهنگ خویش ،یعنی همان عرصه ذهنی فضای بین المللی ، نموده و در مسیر جهانی سازی ،سایر کشور ها را تابع فرهنگ خود سازد . حال در اینجا پرسش اساسی این است که آیا ما ناچاریم که با چنین نظامی تعامل برقرار نماییم ؟آیا آقای قالیباف هنوز دنیای غرب و نظام سلطه را نشناخته اند؟همچنین آیا می توان با چنین نظامی تعامل سازنده داشته و تاثیر و تاثر این نظام را در جهت توسعه خود مدیریت نمود؟ و همچنین اگر ما نسبت به نظام سلطه و در راس آن آمریکا بی اعتماد و بدبین باشیم،آیا این نگاه از نظر آقای قالیباف احساساتی و بدبینانه ،غیر معقول و به دور از واقع می باشد؟سوال اساسی تر آنکه آیا این ماهستیم که با دنیای غرب دشمنی داریم یا آنها ؟ و نیز اینکه محدوده سیاست تنش زدایی مورد نظر آقای قالیباف تا کجاست وتا کجا باید این سیاست را ادامه داد تا دنیای غرب را راضی نمود تا از خصومت با ما دست برداشته و با تعامل داشته باشد؟! حال آیا چنین سیاستی از نظر آقای قالیباف منفعلانه و خلاف اقتدار و از روی ضعف نیست؟ دراینجا نیز لازم است تا بیانات مقام معظم رهبری در خصوص برخی از اصول و سیاستهای نظام درتعامل با دنیای غرب را نقشه راه خود قرار داده و با تامل وتدبر در آن بتوانیم جایگاه خود را در نحوه تعامل با دنیای خارج بهتر بیابیم. مقام معظم رهبری در خصوص تاثیرسیاست تنش زدایی در برابر دنیای غرب ، اینطور بیان فرمودند:"مسأله اين است كه وقتى تفكر اسلامى و پايه‌ى اسلامى به مرحله‌ى عمل رسيد و بنا شد نظام حكومتى تشكيل دهد، اين با خط كشى‌ها و محاسبات رايج نظم مادى جهان ناسازگارى خواهد داشت؛ اين چيز قهرى و طبيعى است. هر قدر هم ما ظواهر سياسى را درست كنيم و تنش‌زدايى و امثال آن را مطرح كنيم، مشكل اساسى آنها را از بين نمى‌برد"33

در این زمینه ،ایشان در جای دیگر نیز بیان نمودند:"تفاهم و همدلى ما با دنيا و سياست تنش‌زدايى كه با هر كسى كه در صدد تنش با ما نباشد، ما با او در صدد تنش نيستيم و با هر كسى كه ميل به همكارى با ما داشته باشد، همكارى مى‌كنيم، چيزى است كه همه دنيا اين را مى‌دانند. مواضع ما مواضع روشنى است"34

ایشان همچنین در خصوص ایستادگی بر اصول و ارزشهای نظام اسلامی در مقابل برخی از قواعد بین المللی تحمیلی نظام سلطه فرمودند:"بخشی از قواعد و ارزشهای بين المللی كنونی در دنيا تحميل شده و نتيجه سلطه برخی قدرتها است و قبول اين قواعد به بهای دست كشيدن از هويت ملی و اصول ارزش های نظام اسلامی افتخار نيست و ما نمی توانيم برای رضايت بخشی از دنيا كه تجسم آن در غرب و در راس آن دولت متكبر آمريكا است، از اصول خود عقب نشينی نمائيم"35

در این راستا ،رهبر معظم انقلاب اسلامی، اصول نظام را منبع منافع ملی و هويت ملی و جمعی كشور برشمرده و تصريح فرمودند:"مهمترين مولفه اقتدار ملی تمسك به اصول و ارزش های اسلام و انقلاب است لذا پافشاری و ايستادگی بر اصول موجب تقويت اقتدار، مصونيت و منافع ملی خواهد شد"36

در خصوص سیاست ایران در برابر استکبار و دولتهای مستکبر نیز ،ایشان فرمودند:"مسأله‌ى آنها، مسأله‌ى ايستادگى ملت و دولت ايران در مقابل خواسته‌ها و مطامع خودشان است. علاج اين افزون‌طلبى و ديكتاتورمآبى و زياده‌طلبى هر دولتى، ايستادگى و مقاومت در برابر آن است. براى ما، امريكا خصوصيتى هم ندارد. عرض كردم، مسأله‌ى ما، مسأله‌ى استكبار است؛ منتها دولت امريكا، دولت مستكبرى است. هر دولت ديگر هم كه همين خصوصيت را داشته باشد، بخواهد زور بگويد و بخواهد فشار بياورد، ملت ايران با او همين‌طور خواهد بود. همه بايد بدانند كه ملت ايران زير بار فشار نمى‌رود و زور را قبول نمى‌كند. تجربه‌ى فشار وارد آوردن روى ملت ايران، تجربه‌ى موفقى نيست؛ اين را همه بايد بفهمند. علاج در مقابل اين فشار هم، ايستادگى و قدرت روحى و شجاعت در برخورد و سخت كاركردن است. اين، علاج كار است؛ كمااين‌كه تا امروز ملت ايران همين‌گونه عمل كرده است و بحمداللَّه پيش هم رفته است. ملتهايى كه تسليم امريكا شده‌اند، حال و روزشان به مراتب بدتر از آنهايى است كه به قدر آنها تسليم نشده‌اند. هر كس كه بيشتر تسليم شد، حال و روزش بدتر است. امروز شما به كشورهاى منطقه - آنهايى كه بيشتر تسليم زور و قدرت‌طلبى امريكا هستند - نگاه كنيد، حال و روزشان از ديگران بدتر است؛ اقتصادشان بدتر است، وضع اجتماعيشان عقبتر است، وضع فرهنگيشان منحطتر است، فشار در ميان آنها بيشتر است. تنها راه علاج براى ملتهاى دنيا اين است كه از ملت ايران درس بگيرند و در مقابل زورگويى و قدرت‌طلبى و ديكتاتورمآبى دولت امريكا بايستند. ملت ايران هم اين راه را تا امروز آمده است و با قدرت و خوب هم آمده است"37

مقام معظم رهبری منطق سیاست ما در قبال آمریکا را نیز اینگونه بیان نمودند:"من در اين‌جا نكته‌اى را به شما عرض كنم. بعضى خيال مى‌كنند كه اگر ملت ايران مى‌گويد مبارزه با امريكا، يا مرگ بر امريكا، يا عدم رابطه با امريكا و از اين قبيل حرفها، اين يك مسأله‌ى شعارى و احساسى محض است؛ نه. اين اشتباه است. اين يك مسأله‌ى اساسىِ متّكى بر پايه‌هاى منطقى و كاملاً خردمندانه و درست منطبق بر مصالح ملى اين كشور است. اين را بايد توجّه كنيد. ظاهر قضيه سياسى است؛ اما باطن قضيه، يك مسأله‌ى ملى، انسانى، تاريخى، وابسته به سرنوشت اين كشور و اين ملت و شما نسل جوان و نسلهاى آينده است. ..... مبارزه‌ى با امريكا به‌خاطر اين است كه امروز مظهر استكبار در دنيا، رژيم امريكاست، والاّ اگر امريكا به‌عنوان يك دولت، روشها و هدفهاى استكبارى را نداشت، براى ما مثل بقيه‌ى دولتها بود؛ ليكن امروز دولت و رژيم امريكا در اين دوره از زمان، مظهر كامل استكبار است"38

ایشان همچنین منطق ایستادگی و عدم رابطه با استکبار را به معنای منزوی شدن ندانسته و در این باره افزودند:"آمريكاييها خودشان مى‌‌‌خواهند اين طور وانمود كنند كه اگر ملت ايران با ما رابطه برقرار نكند، منزوى مى‌‌‌شود! ما با امريكا، رابطه هم برقرار نكرديم، رابطه را هم رد كرديم؛ نه كه منزوى نشديم، بلكه در قضيه اجلاس سازمان كنفرانس اسلامى در تهران و يك قضيه ديگر قبل از آن، همه دنيا گفتند كه آمريكا در مقابل ملت ايران منزوى شد! ايستادگى يك ملت، موجب انزواى او نمى‌‌‌شود، بلكه بيشتر موجب عزّت او مى‌‌‌گردد. همچنان كه رابطه با دولت آمريكا يا هر دولت ديگر هم هيچ گره‌‌‌اى را از كار ملتى كه خودش نتواند دردهاى خود را علاج كند، باز نمى‌‌‌كند. مگر رابطه مى‌‌‌تواند مشكلى را از كار يك ملت حل كند؟! مگر استكبار و ايادى دولت آمريكا و ديگران، آن وقتى كه منافعشان ايجاب كند، به ملتى رحم مى‌‌‌كنند؟! نه به اقتصاد رحم مى‌‌‌كنند، نه به فرهنگ، نه به مردم، نه به پول و نه به اقتصاد بين‌‌‌المللى به كسى رحم نمى‌‌‌كنند! حال فلان آقاى نويسنده، از فضاى بازى كه بحمداللَّه در كشور ما هست، سوء استفاده كند و ايستادگى ملت ايران را بگويد «انزوا»! آيا اين انزوا است؟! آيا ملتى كه همه دنيا از عزّت و عظمتش خبر مى‌‌‌دهند، منزوى است؟! اگر معناى منزوى اين است كه يك ملت مستقل باشد و تسليم اين و آن نشود، اين انزوا از هر چيز ديگرى بهتر است! اين انزوا نيست. خيال كرده‌‌‌ايد كه اگر ملت ايران از اصول خود صرف نظر كند، از راه پرافتخار دوران حيات مبارك امام برگردد و دست دوستىِ التماس آميز و حقارت آميز به سوى قدرتها دراز كند، همه مشكلات اقتصادى اين كشور، يك شَبِه حل خواهد شد! ابداً"39

پایان سخن اینکه ،مقام معظم رهبری تنها راه چاره در مقابل نظام قلدر سلطه را ایستادگی بر روی مواضع دانسته و در این باره فرمودند:"ما بارها تكرار كرده‌‌‌ايم، ما ملتى هستيم كه خودمان تصميم مى‌‌‌گيريم. ما نمى‌‌‌توانيم منتظر بمانيم تا فلان كشور، فلان دولت، فلان وزير خارجه يا رئيس جمهور، به ما توصيه كند كه شما چاره‌‌‌اى نداريد جز اين كه با آمريكا رابطه برقرار كنيد! نه آقا، چاره داريم؛ چاره اين است كه بر روى مواضع سرشار از عزّت، كه ناشى از اسلام، ناشى از ملت ايران و از قدرت اسلامى و ملى ماست، محكم بايستيم تا همه كسانى كه بيگانه از ما هستند، احساس كنند در مقابل اين ملت، نمى‌‌‌شود با قلدرى حرف زد! ........آنچه كه من بر آن تأكيد مى‌‌‌كنم، اين است كه عزّت ملت از استقرار او بر روى مواضع انقلابى و استحكام مواضع دينى و ملى اوست؛ نه از گرايش به اين و آن. نه از اتّكا به اين و آن. نه از التماس كردن و ايجاد رابطه پيش اين، يا آن دولت. متأسّفانه عدّه‌‌‌اى در داخل، اين طور حرف مى‌‌‌زنند، اين طور حركت مى‌‌‌كنند و اين گونه مى‌‌‌انديشند. البته من بعيد مى‌‌‌دانم كه اين، فكر آنها باشد. نمى‌‌‌تواند يك نفر در اين فضاى سالم و معنوى و انقلابى، اين قدر غلط و كج فكر كند"40

 

منابع :

[1] - رجا نیوز - http://www.rajanews.com/detail.asp?id=151489

[2] - بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هيأت دولت، در تاریخ 3/6/72.

[3] - همان.

 [4]- محمدباقر قاليباف، دولت توسعه و ضرورت‌هاي شكل‌گيري آن در ايران- فارس نیوز http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8710110599

 [5]  - بیانات مقام معظم رهبری در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی -با موضوع الگوى اسلامى - ايرانىِ پيشرفت، در تاریخ ۱۳۸۹/۰۹/۱۰.

[6] - اظهارات آقای  قالیباف در مراسم افتتاحيه نخستين همايش علمي سراسري دانشجويي جغرافيا در تالار علامه اميني دانشگاه تهران ، خبرگزاري آريا- http://vazeh.com/n-2722433.html

[7] - بيانات مقام معظم رهبری در ديدار استادان و دانشجويان كردستان‌ - درتاریخ27/2/88 .

[8] - بيانات مقام معظم رهبری در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد،در تاریخ25/2/1386.

[9] - بيانات مقام معظم رهبری در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد،در تاریخ25/2/1386.

[10] - محمدباقر قالیباف،دولت توسعه و ضرورت‌هاي شكل‌گيري آن در ايران، خبرگزاری فارس،

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8710110599 ) .

[11] - همان.

[12] - بيانات مام معظم رهبری در ديدار استادان و دانشجويان كردستان‌ - درتاریخ 27/2/88 .

[13] - محمدباقر قالیباف،دولت توسعه و ضرورت‌هاي شكل‌گيري آن در ايران، خبرگزاری فارس،http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8710110599 )

[14] - همان.

[15] - همان.

[16] - همان.

[17] - همان.

[18] - همان.

[19] - همان.

[20] - بيانات مقام معظم رهبری در ديدار استادان و دانشجويان كردستان‌ - در تاریخ27/2/88 .

[21] - همان.

[22] - همان.

[23] - محمدباقر قالیباف،دولت توسعه و ضرورت‌هاي شكل‌گيري آن در ايران، خبرگزاری فارس،http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8710110599 ).

[24] - همان.

[25] - بيانات مقام معظم رهبری در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسى مشهد،درتاریخ25/2/1386.

[26] - همان.

[27] - محمدباقر قالیباف،دولت توسعه و ضرورت‌هاي شكل‌گيري آن در ايران، خبرگزاری فارس،http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8710110599 )   .

[28] - اظهارات آقای قالیباف در مراسم افتتاحيه نخستين همايش علمي سراسري دانشجويي جغرافيا ، در تالار علامه اميني دانشگاه تهران ، خبرگزاري آريا- http://vazeh.com/n-2722433.html.

[29] - بيانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى‌،در تاریخ 23/7/1391.

[30] - محمدباقر قالیباف،دولت توسعه و ضرورت‌هاي شكل‌گيري آن در ايران، خبرگزاری فارس،http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8710110599 )   .

[31] - همان.

[32] - امیرحسین ثابتی،10نکته درباره اصرار قالیباف بر تنش زدایی در دیپلماسی و مدح دولت توسعه گرا ،نشریه اصولگرا،شماره 8و9 ،اسفند 91 و فروردین92.

[33] - بيانات مقام معظم رهبری در ديدار اعضاى مجلس خبرگان‌ رهبری،در تاریخ 27/12/1383.

[34] - بيانات مقام معظم رهبری در ديدار كارگزاران نظام، در تاریخ 27/12/1380.

[35] - بیانات مقام معظم رهبری درديدار مسئولان وزارت امور خارجه ،در تاریخ27/5/1382.

[36] - همان.

[37] - بيانات مقام معظم رهبری در ديدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان، در تاریخ 14/8/1376 

[38] - همان.

[39] - بیانات مقام معظم رهبری در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی، در تاریخ 1/1/1377.

[40] - همان.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
دکتر محمد باقر قالیباف، شهردار هشت سال اخیر تهران ،تلاش بسیاری می کند تا نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را به نفع خود تمام کند. کم نیستند کسانی که ایشان را کارآمد و بلکه اصلح می دانند.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 35
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 23
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 29
  • بازدید سال : 135
  • بازدید کلی : 71,510